turk donyasi
زبان،تاریخ و فرهنگ مردم ترک
درباره وبلاگ


سلام به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه به وبلاگ اینجانب سر میزنید خوشحالم. در ارائه و جمع آوری مطالب این وبلاگ سعی شده است مطالب مفید راجع به زبان ، فرهنگ و تاریخ مردم ترک از اکثر سایتها و وبلاگهای ایرانی و سایر کشورها به خصوص کشورهای ترک زبان دنیا استفاده شده است و در واقع گلچینی از مطالب سایت های مختلف است که در قالب یک وبلاگ جمع شده است. و سعی شده است با ارائه مطالب آموزش و همچنین لینک های مفید به یادگیران زبان ترکی کمکی کوچک کرده باشیم .خواهشمند است ما را از نظرات سازنده تان بی نصیب نفرمایید. ترکون دیلی تک سوگیلی ایستکلی دیل اولماز آیری دیله قاتسون بو اصیل دیل اصیل اولماز
نويسندگان
شنبه 21 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : داوود بدرزاده

 واژگان توركي مربوط به عيد نوروز
مقدمه:
عيد نوروز عيد باستاني توركان يا روز آغاز بهار است. زيباترين و قديمي ترين روز براي سپاسگذاري از خداوند. روز خروج توركان از اركنه قون. آييني كه در نقطة مشترك فهم، انديشه و رفتار توركان جاي گرفته است. قديمي ترين مراسم توركي كه مفاهيم طبيعت، خدا و انسان را در محدودة ديني گؤگ توركها يعني باورهاي شمني و قامها در برمي‌گرفت. اين عيد در ميان توركان كه باني اين عيد باستاني هستند، با نامهاي مختلفي چون اولوسون اولو گونو، يئنگي گون، مارت دوققوزو، مره كه، قوجا بايرام، شكر بايرام، ياز بايرامي، سلطان بايرام و ... ناميده مي‌شد. بعدها در زمان دولتهاي تورك مسلمان در ايران مانند غزنويان و سلجوقيان، نام يئنگي گون جاي خود را به «نوروز» داد. در زبان توركي واژگان بسياري دربارة  آداب و رسوم اين عيد وجود دارد كه در اينجا تنها واژگاني آورده شده كه واژة «بايرا» يا «بايرام» در آنها آمده است.
 
آنالار بايرامي - ا.(Analar bayramı) عيد مادر. روز مادر.
اوْروج بايرامي - ا.مر.(Oruc bayramı) عيدفطر.
اوزوت بايرامي - ا.مر.(Üzüt bayramı) مراسم يا آيينهاي سوگواري كه در عرض چهل روز پس از مرگ كسي براي وي برپا كنند.
اولو بايرام - ا.(Ulu bayram) عيد بزرگ. عيد فطر.
اولوق بايرام - ا.مر.(Uluq bayram) عيد بزرگ. عيد فطر.
ايل بايرامي - ا.مر.(Il bayramı) عيد نوروز.
بايراشماق - مص.(Bayraşmaq) باهم جشن گرفتن.
بايرام - ا.(Bayram) جشن. عيد. خوشحالي. خوشبختي. شادي. زيبايي. نوعي از پارچة ريسماني كه شبيه به متقالي عراق امّا از آن نازكتر است. به صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسي و به صورت «بيرام» وارد لهجة سوري زبان عربي و به صورت Bairam وارد زبان انگليسي شده است.
بايرام آشي - ا.مر.(Bayram aşı) طعامي كه ثروتمندان در اولين روز عيد به مردم بدهند.
بايرام آغاجي / بايرام آغاسي - ا.مر.(Bayram ağacı) (درخت عيد) كسي كه دير به دير به ديدار دوستان برود.
بايرام آلايي - ا.مر.(Bayram alayı) مراسم عيدانه سلطنتي.
بايرام آيي - ا.مر.(Bayram ayı) ماه اسفند. ماه شوال.
بايرام اوزري / بايرام اوستو - ا.(Bayram üzəri) موسم عيد.
بايرام اولدوزو -ا.مر.(گيا)(Bayram ulduzu) ستارة كريسمس. از نظر ظاهري شبيه حسن يوسف است.
بايرام اويلوق -ا.مر.(Bayram uyluq) قسمتي از ران، نيمة كوچكتر و پايين‌تر ران. (گويش قشقايي).
بايرام باسدي - ا.مر.(Bayram basdı) ناراحتي معده بر اثر پرخوري عيد. (گويش قشقايي).
بايرام بيگي - ا.مر.(Bayram bəyı) كسي كه دچار ناراحتي شده و با هر بار آروغ زدن، بوي بدي از دهانش بيرون آيد.
بايرام سئيران - ا.ق.(Bayram seyran) روزهاي مهم. گاهي.
بايرام سوئيتاسي - ا.(Bayram soitası) رقص آذربايجاني.
بايرام قاري - ا.(Bayram qarı) برف نوروزي. در آذربايجان خوش يمن است و آن را رمز فراواني و بركت  دانند.
بايرام قوْچو - ا.(Bayram qoçu) قوچ قرباني كه از طرف خانوادة داماد براي عروس فرستاده شود.
بايرام گون - ا.مر.(Bayram gün) جمعه.
بايرام هاواسي - ا.مر.(Bayram havası) حال و هواي نيكو.  
بايرام يئري - ا.(Bayram yeri) محل بازي كودكان در عيد.
بايرام يئميشي - ا.مر.(Bayram yemişi) چرز.
بايراما - ا.مص.(Bayrama) جشن. شادي. جشنواره.
بايراماق - مص.(Bayramaq) جشن گرفتن. درخشيدن.
بايرامجاق - ا.(جان)(Bayramcaq) جغد. بوم.
بايرامجاليق - ا.(Bayramcalıq) ترشيدگي معده. ترشح معده. هدايايي كه در عيد به كودكان بدهند.
بايرامجيق اوْلماق - اص.(Bayramcıq olmaq) بر اثر پرخوري در مراسم عيد باد كردن.
بايرامچي - ا.(Bayramçı) كسي كه براي عيد ديدني بيايد.
بايرامچيليق - (Bayramçılıq) هدية نوروزي دختر نامزد.
بايراملاشما - ا.مص.(Bayramlaşma) عيدديدني.
بايراملاشماق - مص.(Bayramlaşmaq) ديد و بازديد كردن در ايام عيد. عيد ديدني كردن. به هم تبريك گفتن.
بايرامليق - ا.(Bayramlıq) عيدي. هدية عيد. مخصوص عيد. عيدانه. مالياتي در گذشته كه به مناسبت عيد نوروز و عيد قربان به نفع خان اخذ مي‌شد. آرايش. زينت.
توْي بايرام - (Toy bayram) مجلس سرور و شادماني.
دلي بايرام - اص.(Dəli bayram) خل و چل. ديوانه.
شكر بايرامي - ا.مر.(Şəkər bayramı) عيد نوروز. عيد بزرگ. ← ايل بايرامي.
قارا بايرام - ا.مر.(Qara bayram) اولين نوروزي كه پس از فوت شخصي فرا مي‌رسد و خانواده آن را جشن نمي‌گيرند.
قوْجا بايرام - ا.(Qoca bayram) عيد نوروز. ←ايل بايرامي.
گؤز بايرامي - ا.مر.(Göz bayramı) عيد قربان.
ياز بايرامي - ا.مر.(Yaz bayramı) عيد بهار.
نقل از ایران تورک

صفحه قبل 1 صفحه بعد
موضوعات
پيوندها